نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

 

امام باقر فرمود: اگر مردم مى دانستند كه در زيارت قبر حسينچه فضل و ثوابى است حتماً از شوق و ذوق قالب تهى مى كردند و به خاطر حسرت ها نفس هايشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوى گويد: عرض كردم در زيارت آن حضرت چه اجر و ثوابى مى باشد؟ حضرت فرمودند: كسى كه از روى شوق و ذوق به زيارت آن حضرت رود خداوند متعال هزار حج و هزار عمره قبول شده برايش مى نويسد و اجر و ثواب هزار شهيد از شهداى بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده كه در راه خدا آزاد شده باشند برايش منظور مى شود و پيوسته در طول ايام سال از هر آفتى كه كمترين آن شيطان باشد محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته كريمى را بر او موكل كرده كه وى را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زير قدم، نگهدارش باشد و اگر در اثناء سال فوت كرد فرشتگان رحمت الهى بر سرش حاضر شده و او را غسل داده و كفن نموده و برايش استغفار و طلب آمرزش كرده و تا قبرش مشايعتش نموده و به مقدار طول شعاع چشم در قبرش وسعت و گشايش ايجاد كرده و از فشار قبر در امانش قرار داده و از خوف و ترس دو فرشته منكر و نكير بر حذرش مى دارند و برايش دربى در بهشت مى گشايند و كتابش را به دست راستش مى دهند و در روز قيامت نورى به وى اعطاء مى شود كه بين مغرب و مشرق از پرتو آن روشن گردد. منادى ندا مى كند: اين كسى است كه از روى شوق حسين را زيارت كرده و پس از اين ندا احدى در قيامت باقى نمى ماند مگر آنكه تمنا و آرزو مى كند كه كاش از زوّار آن حضرت مى بود کامل الزیارات باب56 حدیث3
 
در حدیث دیگری امام باقر فرمودند: اگر مردم می‌دانستند چه فضیلتی در زیارت حسین است، از شوق، جان می‌سپردند و نفسشان از روی حسرت و اندوه قطع می‌شد توضیح: یعنی کسانی که به زیارت ایشان نرفته اند پس از فهمیدن فضائل زیارت ایشان گویی از شدت حسرت و اندوه از دست دادن چنین فضیلتی میخواهند جان دهند. راوی می‌گوید: محضر امام صادق شرفیاب شدم، حضرت فرمودند: امسال حج مشرف نشدی؟ عرض کردم: چیزی که حج بروم نداشتم ولی عرفه در کنار قبر حسین بودم. حضرت فرمودند: از آنها که سرزمین منا را درک کردند کم نیاوردی، بعد فرمودند: حقیقتا اگر اکراه این را نداشتم که مردم حج را ترک کنند، هر آینه حدیثی را برای شما (درباره زیارت حسین) بیان می‌کردم که هرگز زیارت آن حضرت را ترک نمی‌کردید

 

 

 

عبداللّه ابن حماد نقل مى كند: روزى امام صادق (ع ) به من فرمود: اى حماد نزد شما فضيلتى هست كه مثل آن به احدى داده نشده است . و گمان ندارم آن چنان كه بايد آن را بشناسيد و بر او محافظت نمائيد! و قيام به حقّ آن كنيد. و از براى آن فضيلت اهلى هست كه ايشان را براى آن كار نام برده اند، و به ايشان توفيق عطاء كرده اند، و اين رحمتى است كه خداوند تعالى به ايشان بخشيده است . پرسيدم : آن فضيلت كه نام برديد و وصف نموديد كدام است ؟ فرمود: زيارت جدّم حسين  است . زيرا كه او غريب است و در زمين غريب مدفون شده است . هر كه به زيارت او مى رود، بر او برمى گريد. و هر كه به زيارت او نمى رود، بر مصيبت او اندوهناك مى باشد و دلش مى سوزد. هر كه او را به ياد مى آورد ترحّم مى كند. و هر كه نظر كند به سوى قبر پسرش در پائين پاى او، در بيابانى كه خويشى و دوستى نزد او نيست و حق او را غصب كردند، و جمع شدند جمعى از كافران و مرتدّان از دين ، و ياورى يكديگر كردند تا او را كشتند، در بيابانى دفن نكرده انداختند، و منع كردند از او آب فراتى كه سگان مى خوردند، و ضايع كردند حق رسول خدا را، و وصيّتى كه در حقّ او و اهل بيتش ‍ كرده بود. پس او مدفون گرديد, جفا يافته در ميان قبرهاى خويشان و شيعيان خود. هر كه نزد او مى رود، وحشت مى يابد از تنهائى او، و دورى از جدّ بزرگوارش . و در منزلى افتاده است كه نمى رود نزد او مگر كسى كه خدا دلش را به ايمان امتحان كرده است ، و حقّ ما را به او شناسانده باشد. پس گفتم : فداى تو شوم من مى رفتم به زيارت آن حضرت ، تا آنكه مبتلا شدم به خدمت خليفه و حفظ اموال او و من نزد ايشان مشهور شده ام. لهذا در اين ولا از براى تقيّه ترك كرده ام و من مى دانم كه زيارت آن حضرت ثواب بسيارى دارد. فرمود كه : مى دانى كه كسى كه به زيارت آن حضرت ميرود چه فضيلت دارد و او را نزد ما چه نيكى ها است. گفتم : نه. فرمود كه : امّا فضيلت زيارت كننده او: پس مباهات مى كنند به او ملايكه آسمان ها و امّا آنچه نزد مابراى او هست پس ترحّم مى كنيم براى او هر صبح و شام  وبه تحقيق كه خبر داد مرا پدرم كه : روضه آن حضرت از روزى كه مدفون شده است هرگزخالى نبوده است از كسى كه صلوات فرستد بر او از ملائكه يا جنيّان يا آدميان يا وحشيان صحرا. و هيچ چيز نيست مگر آرزوى حال زيارت كننده آن حضرت مى كند و خود را از براى بركت بر او مى مالد و به نظر كردن به سوى او اميد خبر مى دارد براى آنكه بركت يافته است به نظر كردن به سوى قبر آن حضرت . بعداز آن فرمودكه: شنيده ام كه قومى از نواحى كوفه و غير ايشان مى روند نزد قبر آن حضرت و زنان مى روند و ندبه و نوحه مى كنند در نيمه ماه شعبان پس بعضى قرآن مى خوانند و بعضى قصّه هاى جانسوز آن حضرت را ذكر مى كنند و بعضى مرثيه مى خوانند؟ گفتم : بلى فداى تو شوم ديدم بعضى از اينهايى كه مى فرمائى . فرمودكه: حمد و سپاس خداوندى را كه در ميان مردم جمعى را مقّرر فرموده است كه مى آيند به سوى ما و ما را مدح مى كنند و مرثيه از براى مصيبت ما مى گويند و مى خوانند. و دشمن ما گردانيده است كسانى را كه طعن كنند بر آنها از خويشان و غير ايشان و استهزاءكنند بر ايشان و قبيح شمارند كردار ايشان را بحارالانوار ج 101 ص 74 - 73 المستدرك ج 2 ص 203 نورالعين ص 108


:: بازدید از این مطلب : 512
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

شیخ الانبیاء، حضرت ابراهیم وقتی سوار بر اسب بود، از این سرزمین می‌گذشت، پای اسبش لغزید و از اسب زمین خورد و سرش شکست، گفت: الهی ما حدث منی؟ خدایا! چه لغزشی از من سر زده که این چنین شد؟ به اراده الهی اسبش به سخن آمده و گفت: این سرزمین کربلاست و فرزند آخرین پیامبر الهی را در اینجا می‌کشند, به خاطر همدردی با خون پاک آن عزیز زهرا خون سرت جریان پیدا کرد



:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

وقتی کشتی نوح بر روی آب سیر می‌کرد به سرزمینی رسید که نوح از تلاطم شدید آن ترسید که کشتی غرق شود. گفت: طفت الدنیا و ما اصابنی فرع مثل هذه الارض دنیا را دور زدم و مثل این سرزمین، دلهره و نگرانی به من دست نداد، ‌جبرئیل نازل شد و گفت: "اینجا سرزمین کربلا و قتلگاه حسین فرزند آخرین پیغمبر خدا است." حضرت نوح و اصحابش برای مظلومیت آن حضرت گریه کرده و قاتلینشان را لعنت نمودند.



:: بازدید از این مطلب : 503
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

ابن عباس می‌گوید: به همراه مولایم امیرالمومنین در مسیر صفین بودم، وقتی به دشت کربلا (ساحل فرات) رسیدیم پیاده شدیم. ناگهان آن حضرت با صدای بلند گریه کرده و فرمودند: یابنَ عباس أتعرف هذا الموضع آیا این سرزمین را می‌شناسی؟ عرض کردم: نمی‌شناسم. حضرت فرمودند: اگر مانند من می‌شناختی از اینجا نمی‌گذشتی مگر این که مانند من گریه می‌کردی این را فرمودند و گریه زیادی کردند طوری که اشک از محاسن شریف آن حضرت جاری و بر سینه مبارکشان می‌ریخت. سپس فرمودند: این سرزمین کربلاست، که محل شهادت فرزندم حسین و هفده نفر از نسل من و فاطمه زهرا می‌باشد و مانند مکه و مدینه و بیت المقدس شناخته می‌شود



:: بازدید از این مطلب : 914
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

وجود نازنین امام صادق در هنگام حیاتشان به کَرّات مجالس عزا برای جدشان حسین برپا میکردند و مردم را بسیار به این کار تَرغیب میفرمودند: روزی فُضَیل تصمیم گرفت مجلسی برپا کند به قصد مطلع ساختن حضرت و دعوت ایشان به منزل حضرت مشرف شد اما ایشان را نیافت، فردای آنروز امام صادق به او فرمود: آیا در منزل خود مجلس ماتمی در عزاداری بر مصیبت جدم حسین بر پا نکرده بودی؟ عرضه داشت: آری مولای من حضرت فرمود: چرا مارا از آن مجلس آگاه نکردی؟ عرضه داشت به دنبالتان آمدم اما شما را نیافتم، حضرت فرمود: من نیز در آن مجلس حاضر بودم. فضیل عرض کرد: پس چرا شما را زیارت نکردم!؟ در کجا نشسته بودید؟ حضرت فرمود:آیا هنگام خروج از اتاق پایت به جامه سپیدی برخورد نکرد؟ عرضه داشت: آری، حضرت فرمودند: من آنجا نشسته بودم، فضیل عرضه داشت: چرا کنار در نشسته بودید و به بالای مجلس تشریف نیاوردید؟ حضرت فرمودند: به احترام مادرم، زیرا مادرمان فاطمه در صدر مجلس حضور داشتند. [1]



. ثمرات الاعواد، ج 1، ص 31[1]


:: بازدید از این مطلب : 661
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

امام حسین: و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج میگردم، بلکه هدفم از سفر امر به معروف و نهی از منکر بوده و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد امت و احیا نمودن سنت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب است



:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

امام زمان(عج): ما را از شیعیان دور نگه نمی‌دارد مگر اعمال ایشان که به ما می‌رسد و برایمان ناخوشایند و دور از انتظار است



:: بازدید از این مطلب : 669
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

 

امام صادق: اگر زمين يك لحظه از حجت خدا خالي بماند اهل خود را فرو مي‌بلعد.
 
امام باقر: اگر روزی زمین بدون امام و پیشوایی که از ما اهل‌بیت است بماند اهل خود را فرو می‌بلعد و خداوند آنانرا به سخت‌ترین شکل عذاب می‌کند.[1]
 
ابوحمزه می‌گوید خدمت امام صادقعرضه داشتم:‌ آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ فرمود: اگر زمین بدون امام باشد البته فرو می‌رود.[2]
 
امام باقر: اگر براى لحظه‌اى وجود امام از زمين برداشته شود, زمين ساكنان خود را چنان درهم و پريشان كند كه درياساكنانش را. [3]
 
امام باقر: اگر زمین لحظه‌اى از وجود امام خالی بماند ساکنان خود را چنان به تلاطم اندازد که امواج دریا ،دریا نشینان را.[4]
 
امام باقر: در پاسخ به علّت نیاز مردم به پیامبر و امام فرمود: برای این‌که دنیا به سامان ماند چه آن‌که خداوند عزّوجل با وجود پیامبر یا امام در روی زمین عذاب را از زمینیان برمی‌دارد.[5]
 
امام عسکری: ای احمد! به راستی که خداوند متعال از روزی که حضرت آدم را آفرید تا روز رستاخیز زمین را از وجود حجّت خود خالی نگذارده و نخواهد گذارد. حجّتی که به برکت وجود او بلا و گرفتاری‌ها از ساکنان زمین دفع شده به وسیلهﻱ او باران می‌بارد و گیاهان از زمین بیرون می‌آید.[6]
 
رسول خدا: ستارگان، امان اهل آسمانند، هر وقت تیره و تاریک شوند، عذابی که به اهل آسمان وعده داده شده، فرا می‌رسد و اهل‌بیتم، پناه امّتم بوده که هر وقت زمین از آنان خالی شود، عذابی که به امّتم وعده داده شده، فرا می‌رسد.[7]
 
امیرالمؤمنین: ما ائمه مسلمین، حجت خدا بر اهل عالم و امان برای اهل آسمان‌ها و زمین هستیم، اگر ما نبودیم زمین ساکنانش را زیر و رو می‌کرد.[8]


[1]. بحارالأنوار: ج37 ص23.
[2]. كافي: ج1 ص17 ح10.
[3].کافی: ج1 ص179 ح12.
[4].کافی: ج1 ص179 ح12.
[5]. بحارالأنوار: ج23 ص19 ح14.
[6]. حديث‌القطره: ج2 ص499.
[7]. المستدرک حاکم: ج3 ص458، کنزالعمال: ج6 ص116، مرقاه علی بن سلطان: ج5 ص610، مجمع‌الزوائد: ج9 ص174، فیض‌القدیر: ج6 ص297، ذخائرالعقبی: ص17 صواعق‌المحرقه: ص111.
[8]. اصول کافی ج1ص179

 



:: بازدید از این مطلب : 737
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی


امید به رحمت الهی ضروری است. امّا باید در نظر داشت که این امید تا آن‌جا درست و بجاست که در انسان تأثیر سازنده داشته باشد و راه توبه و بازگشت به سوی خداوند را بر روی او بگشاید نه این‌که خود زمینه لغزش‌ها و گناهان باشد و انسان با اتکا به رحمت الهی از اطاعت خداوند سر باز زند و موجبات خشم الهی را فراهم آورد این نوع امید که به گناه و فساد دامن زند امید کاذب یا امید دروغین نامیده می‌شود. و امام باقر از چنین امیدی مارا پرهیز داده و می‌فرمایند: با ترس واقعی از خداوند از چنگال ابلیس بگریز و بپرهیز از امید دروغین. زیرا این‌گونه امیدهای بی‌اساس تو در نگرانی و ترس واقعی (و در معرض خشم پروردگار) قرار می‌دهد.[1]
امام صادق فرمود: روزى جبرئيل محزون و اندوهگين بر پيامبر نازل شد، پيامبر پرسيد: چرا تو را حزين مى‏بينم؟ عرض كرد چرا نباشم؟ در صورتى كه امروز منافيخ دوزخ نهاده شد، پرسيد: منافيخ چيست؟ عرضه داشت: آتش دوزخ است كه خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دميدند، تا سرخ شد، و هزار سال ديگر دميدند تا سفيد شد و هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد و اينك آتش دوزخ سياه و تاريك است، اى پيامبر خدا! اگر حلقه‏اى از آن كه طولش هفتاد ذراع است، بر سر كوه‌ها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مى‏شوند و اگر قطره‏اى از آب‌های زقوم و ضريع دوزخ در آب‌های جهان بريزند، همه اهل زمین آن از بوى تعفّنش بميرند؟! در اين موقع هم پيامبر  و هم جبرئيل گريان شدند، خداوند به آن دو وحى كرد كه: شما را از گناه ايمن نمودم، كه مستحقّ آتش نشويد، وليكن همواره از من ترسناك باشيد.آياتى كه دربارهﻱ خوف از خدا در قرآن آمده، بسيار است، مانند: وخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ از من بترسيد، اگر مؤمن هستيد.فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ پس از من بترسيد. و نيز دربارهﻱقومى مى‏فرمايد: يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ از خدا كه فوق همه آن‌هاست مى‏ترسند. ولِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ و براى کسی‌که از مقام خدايش بترسد، دو بهشت خواهد بود. و امّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ و نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوىو امّا کسی‌که از پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، پس بهشت جايگاه اوست. إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ترس از خدا براى علما است و بس ترس از خدا ميوهﻯ علم است و کسی‌که از خدا نترسد، علم ندارد، و ترس چراغ نفس است و به وسيلهﻱ آن از تاريكى‏هايش بيرون مى‏آيد. ترس صرفا از آن كسى نيست كه اشك از چشمش روان است، و اين معنا خوفى كاذب به حساب مى‏آيد، بلكه شخص ترسان كسى است كه كارهايى را كه مؤاخذه و عذاب داشته ترك كند، و اگر مردم از دوزخ مى‏ترسيدند، چنان‌كه از فقر مى‏ترسند، از آن ايمن مى‏شدند، و گرد گناه نمى‏رفتند. دل مؤمن تا هنگامى كه از صراط نگذشته آرام نمى‏گيرد، و هر كس در دنيا از خدا خوف داشته باشد؛ در آخرت، در امّان خواهد بود.[2]
 
سؤال كرد ابن عباس از پيامبر خدا صفات كسانى را كه از خداوند مي‌ترسند؟ فرمود:‌‌ آن‌ها طايفه‏ئى هستند كه قلوبشان مملوّ از خوف و چشمانشان گريان است و اشك ديدگانشان بر صورتشهایشان جارى است.و مى‏گويند چگونه خوشحال (بهين دنيا) باشيم و حال آن‌كه مرگ بدنبال ما و قبر جايگاه ورود ماست و قيامت وعده‏گاه ما و ما را حضور خداوند خواهند برد و جوارح ما بر اعمال ما شهادت خواهند داد و صراط كه بر جهنّم كشيده شده محل عبور ماست و با پروردگار است حساب (همهﻯ مردم) پس پناه مي‌بريم. به خدا از اعمالى كه مخالف اوامر او باشد در حالی‌که قلوب ما، دانا به اوامرش بوده. به درستى‌كه عمل، ثمرهﻯ علم و خوف ثمره عمل و اميدوارى به خدا ثمره يقين است. و هر كه مشتاق بهشت بوده کوشش ‌کند، در اعمالى كه او را به آن مي‌رساند و هر كه از آتش بترسد دورى ‌کند از اعمالى كه نتيجهﻯ آن آتش است و هر كه دوست بدارد لقاى خدا را خود را مهياى آن ‌کند (از گناهان توبه کرده و خود را از هر خيانتى طاهر نمايد).[3]
 
و شخصى ديگر به خدمت آن‌حضرت عرض‌كرد كه: قومى از شيعيان شما معصيت می‌کنند و مي‌گويند: ما اميدوار به خدائيم، حضرت فرمود: دروغ مي‌گويند، شيعيان ما نيستند، اين‌ها قومى هستند كه امانى و امال ايشان را مضطرب كرده، کسی‌که اميد به چيزى داشته باشد عمل ‏از براى آن می‌کند، به خدا قسم شيعهﻯ ما نيست مگر آن‌كسی‌كه از خدا خوف داشته باشد و پرهيز نمايد از حرام‌ها (و آن وقت اميدوار به خدا باشد). و فرمود كه: جمعى حضور اميرالمؤمنين آمدند و سلام نمودند و عرض ‌كردند ما شيعيان شمائيم! فرمود: نمى‏بينم در شما آثار و سيماى شيعيان، گفتند: آثار و سيماى شيعيان چگونه است؟ فرمود: صورت‌هايشان در بيدارى شب (براى عبادت شبانه) زرد است و اشك ديدگان‌شان جاريست (و از خوف خدا) شكم‌هايشان به پشت چسبيده، و لب‌هايشان به دعا باز است، و كمرشان از خوف خدا (براى ركوع و سجود) خميده است، و از خشوعى كه دارند بروى خاك مى‏نشينند.[4]
 
از على بن محمّد كه حديث را برده تا امام گويد: به امام صادقگفتم: به راستى جمعى از دوستانت به گناهان ‌اندر شوند و مى‏گويند: ما اميدواريم. فرمود: دروغ مى‏گويند، دوستان و پيروان ما نيستند، آنان مردمى هستند که به آرزوهاى بي‌جا دل خوشند، هر كه به چيزى اميد دارد براى آن كار كند و هر كه از چيزى ترسد از آن گريزد.[5]
 
مردى عرض كرد: اى پسر رسول خدا! من گناه مي‌كنم و بعد ناراحت مى‏شوم با اين حال اميد بخشش دارم. حضرت فرمود: اى مرد بترس! از خدا و انجام وظيفه كن با اين حال اميدوار بخشش باش. زيرا كه نيكوترين مردم كسى است كه به خدا گمان خوب داشته باشد و اميدواريش بزرگ و رام‏ترين مردم به خدا باشد و همانا اميرالمؤمنين از همهﻯ گمانش به خدا بهتر و اميدواريش بيشتر و بيمناك‌ترين مردم نسبت به خدا بود. وابهتش از همه مهم‌تر و همچنين بودند. ساير پيامبران در زمان هر يك از آنان هیچ‌کس در اين صفات از‌‌ آن‌ها بهتر نبود. و حضرت اميرالمؤمنين به يارانش فرمود: اگر مى‏توانيد سخت از خدا بترسيد و گمان خود را به او نيكو نمائيد بين اين دو صفت جمع كنيد زيرا كه گمان خوب بنده بپروردگارش به ‌اندازه‏ى ترس از خداست و همانا خوش‏گمان‌ترين مردم به پروردگار همان‌هايند كه سخت بيمناكند پس آرزوها را واگذاريد فعاليت و كوشش كنيد، تا بتوانيد حقّ خالق و مخلوق را ادا كنيد و هر كس كه حقّ خدا را ادا كند برايش دورى از آتش باشد و نيست براى كسى بر خدا حجّتى و نه بين خدا و كسى خويشاونديست.
 
خدا داستان گناه آدمj را مثل نزده، مگر براى بيدارى شما و همانا أميرالمؤمنين چنين بود كه در تسبيحش عرض مى‏كرد: سبحان من جعل خطيئة آدم عبرة لاولاده
منزه است خدائى كه گناه آدم را براى فرزندانش پند و اندرز قرار داد.
 
و مراد حضرت اين است كه آدم پدر شما و تمام انبياست او را گناه‌كار ناميد و از بهشت راند به سوى زمين آدم و مادر شما حوا از برگ‌هاى بهشت خود را پوشاندند به واسطهﻯ‏ نمی‌كنم كسي‌را كه در قلبش به ‌اندازهﻯ خردلى ايمان باشد. و می‌فرماید: به عزّت و جلال خودم قسم در قيامت جمع نمی‌كنم بين کسی‌که ايمان به من آورده باشد با کسی‌که ايمان به من نياورده باشد (چون با ايمان در بهشت است و بى‏ايمان در جهنّم) و حقّيقت اميدوارى: آرزو داشتن به رحمت پروردگار و گمان خوب به او داشتن است. بدان علامت اميدوارى به خدا آنست كه هميشه به اطاعت و عبادت مشغول باشد، و اميدواران به خدا سه قسمند: جمعى عمل صالح به جا مى‏آورند. و اميدوارند كه قبول شود، و دسته ديگر اگر گناهی ‌کنند (توبه کرده و دیگر به آن گناه باز نمیگردند) اميدوارند كه آمرزيده شوند، و جمعى ديگر هستند كه به دروغ اميدوارند، زيرا گناه مي‌نمایند و اصرار بر ارتكاب گناه دارند و سستى در عبادت می‌کنند با وجود اين تمنا دارند كه آمرزيده شوند (و ابدا آمرزيده نشوند).


[1]. بحارالأنوار: ج78 ص164.
[2]. إرشاد القلوب: إلى الصواب الباب الثامن و العشرون: ح7.
[3]. إرشاد القلوب الباب الثامن عشر و صايا و حكم بليغة.
[4]. إرشاد القلوب: ج‏1 الباب التاسع و العشرون ح
[5]. کافی: كتاب الإيمان و الكفر ح6.


:: بازدید از این مطلب : 757
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زهرا هاشمی

 

محمد بن مسلم گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: خداوند را خلقی است از رحمتش، ایشان را از نور و رحمت خود خلق کرده تا رحمت او را ظاهر کنند، آنان دیده بینای الهی، گوش شنوای پروردگار و زبان گویای او در میان مردمانند، و امین او هستند بر آنچه نازل کرده از عذر یا هشدار یا برهان، به خاطر آنان گناه بندگانش را آمرزیده و ظلم را برطرف کرده و رحمتش را نازل می کند. به سبب ایشان مرده را زنده کرده و زنده را می میراند، و به وسیله آنان آفریدگانش را امتحان کرده و امورش را در میان بندگانش اجرا میکند. عرض کردم: فدای تو گردم، آنها کیستند؟ فرمود: اوصیاء.[1]
 
و آیا اوصیاء غیر از امامان ما هستند که رسول اکرم دستور داده آنها را بشناسیم و کسی که بمیرد و امامش را نشناسد مرگ او مردن در حال کفر و انکار است، و در احادیث بسیار فرموده اند: هرکه بمیرد در حالی که امامش را نشناخته، به مرگ روزگار جاهلیت مرده.[2]

علامه امینی رضوان الله علیه فرموده: این حقیقت روشنی است که کتب صحاح و مسانید اهل سنت آن را ثبت کرده اند و جز خضوع در برابر مفاد آن چاره ای نیست، و اسلام کسی کامل نیست مگر اینکه خود را با آن تطبیق دهد، و در این مورد دو نفر با یکدیگر اختلاف نکرده و کسی درباره آن شکی به خود راه نداده، و این تعبیر اشاره به بدی عاقبت کسی دارد که بدون امام و پیشوا بمیرد و اینکه او از هرگونه سعادت و خوشبختی و رستگاری دور بوده، زیرا که مرگ جاهلیت بدترین نوع مردن یعنی مرگ در حال کفر و انکار است. [3]



[1].التوحید : 167 ح 1، مقصود از اوصیا چهارده معصوم میباشد
[2].بحارالانوار : 23/76 , الاحقاق : 13/86
[3].الغدیر : 1/360


:: بازدید از این مطلب : 710
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()